امیرحسین جونمونامیرحسین جونمون، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره
اميرعلي جونموناميرعلي جونمون، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

❤مردهاي کوچک من ❤

خاطرات سفر به فریدونکنار

پنجشنبه از سفر برگشتیم با کلی خاطره ی خوب خوب که شد سوغاتی واسه تمام عمرمون که هر وقت بهش فکر کنیم ناخود آگاه لبخند به روی لبهامون بشینه یکشنبه ی پیش صبح ساعت هفت راه افتادیم به قصد جاده ی چالوس.البته قبلش رفتیم کرج خونه ی مامانی که مامانی و دایی علی رو هم سوار کنیم.چون اونها هم قرار بود باهامون بیان.بابایی رو هم هرچی اصرار کردیم نیومد و میگفت چون دو هفته پیش با مامانی و دایی علی رفتن تکراریه.خلاصه راه افتادیم و تو راه نزدیک تونل کندوان ایستادیم واسه استراحت و صبحانه خیلی پسر خوبی بود جیگر مامان نزدیک مرزن آباد به خاطر پیچها یه کمی حالش بد شد البته تقصیر خودم بود چون به قول مامانی تو این...
28 ارديبهشت 1392

گردش مامی و پسری

چندروز پیش با پسری تصمیم گرفتیم بریم نمایشگاه کتاب هم واسه گردش و هم خریدن کتاب چون گل پسر شدیدا عاشق کتابه هرچقدر براش بخونی خسته نمیشه!اونروز مامانی کتاب داستانش رو سه بار براش خوند ولی بازم میگفت:بوخون بوخون!!! خیلی خوش گذشت.صبح دو تایی رفتیم و نهارمون رو هم همونجا خوردیم و بعدش اومدیم خونه.کلی هم واسه پسری کتاب و وسایل آموزشی خریدم الان داره بارون میاد.امیرحسین هم مدام میگه مامان: دودو بق(رعد و برق) .بارون.آبه!!کلی هم ذوق میکنه و میدوه اینور اونور خدارو شکر پروژه ی از پوشک گرفتننش هم با موفقیت به اتمام رسید و گل پسر مثل همیشه نهایت همکاری رو با من کرد.چه توی از شیرگرفتن و چه از پوش...
23 ارديبهشت 1392

عشق.و دیگر هیچ.

چطوری میشود برق چشمهایتان را در عکس ثبت کرد؟ از چه زاویه ای میشود از مهربانی فیلم گرفت؟ وقتی بابا با مهربانی قربان صدقه ی امیرحسین میرود و امیرحسین با عشقی عجیب خیره به بابا میشود. با کدام کلمات میتوان شیرینی را نوشت؟ وقتی پدر و پسر از ته دل میخندند. به کجای ادبیات و هنر آویزان شوم برای ثبت این لحظات شگفت بی تکرار؟                  گاهی دوست دارم نگاهت رو قاب بگیرم تا فقط برای خودم باشه                       ...
14 ارديبهشت 1392

بیست و سه ماهگی و روز مادر

ماهگیت مبارک بهونه ی قشنگ زندگی بیست و سه ماهه که حس قشنگ مادر بودن رو به من بخشیدی. بیست و سه ماهه که با هر لبخند تو جون میگیرم و زنده میشم.مرسی مامانی که این لطف و به من کردی مهربونم. مادر شدم و فهمیدم که مادرم برای هر لحظه ی زنده بودنم چه رنجی کشیده.ممنونم ازت مامان خوبم که مادربودن رو به من آموختی.یادم دادی که چطور محبت کنم و از خودم بخاطر پاره ی تنم بگذرم.               روزت مبارک بهترین مادر دنیا                    &...
10 ارديبهشت 1392

دوستت دارم مرد من

دوستت دارم نه برای آنکه بگویم و نه برای آنکه بخوانی دوستت دارم... چون عشقت زیباست زلال است... عشق تو مرا به اوج میرساند مرا به لذتی دست نیافتنی دچار میسازد میخواهم بدانی که تو بخوانی یا نخوانی... بخواهی یا نخواهی من عاشقت هستم.. و تا انتهای این دنیای پر از تهی هیچ کاری بجز دوست داشتنت نخواهم داشت! هیچ دلیلی برای تنها گذاشتنت و هیچ بهانه ای برای از یاد بردنت حتی برای لحظه ای ندارم... پس ای زیبای زیباترین خاطراتم همین کافیست که من دوستت دارم...                     ...
4 ارديبهشت 1392
1