خاطرات سفر به فریدونکنار
پنجشنبه از سفر برگشتیم با کلی خاطره ی خوب خوب که شد سوغاتی واسه تمام عمرمون که هر وقت بهش فکر کنیم ناخود آگاه لبخند به روی لبهامون بشینه یکشنبه ی پیش صبح ساعت هفت راه افتادیم به قصد جاده ی چالوس.البته قبلش رفتیم کرج خونه ی مامانی که مامانی و دایی علی رو هم سوار کنیم.چون اونها هم قرار بود باهامون بیان.بابایی رو هم هرچی اصرار کردیم نیومد و میگفت چون دو هفته پیش با مامانی و دایی علی رفتن تکراریه.خلاصه راه افتادیم و تو راه نزدیک تونل کندوان ایستادیم واسه استراحت و صبحانه خیلی پسر خوبی بود جیگر مامان نزدیک مرزن آباد به خاطر پیچها یه کمی حالش بد شد البته تقصیر خودم بود چون به قول مامانی تو این...